Showing posts with label حقوق بشر، زندانیان سیاسی، آزادی بیان. Show all posts
Showing posts with label حقوق بشر، زندانیان سیاسی، آزادی بیان. Show all posts

یادمان ۲۵مین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی تابستان شصت و هفت در کلن برگزار شد

این گزارش در رسانه های بسیاری بازتاب داشت . از جمله سایت رادیو فردا ویرایش شده ی آن را منتشر کرد


فرشید فاریابی / کلن – آلمان:
برخی از خانواده های اعدام شدگان سال 67 بیست و پنجمین سالگرد این کشتار را به مناسبت روزجهانی مبارزه با اعدام در کلن برگزار کردند که با استقبال خوبی از شهر ها و کشور های مختلف اروپا مواجه شد و بیش از 200 نفر را گرد هم آورد.
در این مراسم که با مدیریت و اجرای مشترک مرسده محسنی و خاطره معینی و پشتیبانی دیگر همراهان رقم خورد محمد رضا نیکفر، امیرمعماریان، فواد تابان، کاظم کردوانی و ایراندخت انصاری دیدگاه های خود را بیان داشتند، سرودهای خاطره انگیز با اجرای بهرخ بابایی و همراهی پیانیستی از کشور آذربایجان اجرا شد، منیر فرهودی همسر مهرداد پاکزاد، خاطره معینی خواهر هبت‌الله معینی سخنانی ایراد کردند و دو ویدئو - موسیقی جدید با موضوع اعدام های دهه ی شصت برای نخستین بار به نمایش درآمد که مورد توجه شرکت کنندگان قرار گرفت.
مرسده محسنی یکی از طراحان و برگزارکنندگان این مراسم در سخنان خود تاکید داشت که مادران خاوران به مرر زمان و به رسم طبیعت از میان ما میروند و مسئولیت سنگین جنبش دادخواهی که بر محور حقیقت یابی استوار است را بر دوش وجدان آگاه جامعه به ویژه خانواده های اعدام شدگان و همراهان ایشان میگذارند . از همین روی برآن هستیم تا به همت تک تک شما این جنبش را زنده نگاه داریم و در رساندن آن به سرمنزل مفصود که همان روشن شدن همه ی ابعاد فاجعه است، همت کنیم.
وی مراسم را با یک دقیقه سکوت به یاد همه ی جانباختگان رسما آغاز کرد و پس از آن پیام تازه ای از مادر لطفی که خطاب به نشست بود را برای جمع خواند.
مادر لطفی در پیام خود با اشاره به  ۲۵ سال گذشته، و یادآوری روزهای تلخ و شیرینی که هر روز درگیرش بودندخطاب به نشست نوشته است: اگر بخواهیم تنها گوشه هایی از داستان زندگی خود را بگوییم، هزاران کتاب می شود. تلخی هایی که حکومت بر سر ما آورد برای ما یادآور رنج های بسیاری است و البته شیرینی هایی که از با هم بودن ما ناشی شد مایه قوت قلب و دل گرمی ما بوده است. ما همه را تحمل کرده و می کنیم و به امید روز آزادی و آینده ای بهتر برای مردم این مرز و بوم زنده ایم."
این مادر سرفراز در پیام خود اشاره میکند که از سال 50 در زمان رژیم شاه جلوی زندان ها بود و از آن جا با تعدادی از مادران و خانواده های زندانیان سیاسی آشنا شد و از سال 62 نیز در جلوی زندان های جمهوری اسلامی با خانواده های دیگری آشنا شده. خانواده هایی مانند مادر محسنی، مادر پنجه شاهی، مادر سرحدی، مادر معینی، مادر ریاحی، مادر پرتوی، مادر اسحاقی و ... که هیچ کدام از این عزیزان هم اکنون در میان جمع ما نیستند. اما همت بلند و ارادی پولادین آنها چراغ راه ما برای دادخواهی است.
وی با اشاره به شکل گیری روند تلاش های مادران خاوران تاکید کرد از سال 68 به این سوی مشکلات و فشار ها ی وارد بر مادران و خانواده ها همیشگی بوده به شکلی که از سال 85 به این سوی مانع از ادامه ی فعالیت های جمعی و آشکار در خاوران شده و هرگونه حضور در آن مکان محدود شد. فشار های بسیاری بر مادران و خانواده ها وارد شد، تهدید ها و دستگیری ها و حمله به مراسم ها ، توهین و تحقیر ها و تخریب خاوران در همه ی سال ها وجود داشت. ولی با تمام این مشکلات و ممانعت ها ما باز هم به خاوران می رویم و در منازل خود مراسم می گیریم و تا زمانی که بتوانیم آزادانه مراسمی در خور شان این عزیزان در سالن های بزرگ برگزار کنیم این کار را ادامه خواهیم داد.

حقیقت و مرگ؛ به یاد اعدام‌شدگان دهه شصت خورشیدی
دکتر محمدرضا نیکفر نخستین سخنران این نشست بود که سخنان خود را در حوزه ی اندیشه بیان داشت و با تشریح رویداد تاریخی مرگ سقراط، دفاعیات سقراط در دادگاهی که حکم مرگ او را جاری کرد به روایت افلاطون برشمرد و گفت: سقراط پس از صدور حکم مرگ عجز و لابه نمی‌کند و قاطعانه مردن را بر زیستن با رویه‌ای ناراست ترجیح می‌دهد .این حقیقتی که سقراط به خاطر آن اعدام شد، نه آموزه و کیشی خاص، بلکه عین "پرسش‌گری" و "پی‌جویی حقیقت" بود. اندیشه سقراط "دگراندیشی" است و آنگونه که می بینیم سقراط در دفاعیات خود، مرگش را بر زمینه حقیقت می‌نشاند و تاریخ فلسفه  نیز از او تبعیت کرده است.
این پژوهشگر فلسفه ی سیاسی پس از این مقدمه گفتار خود را بر فاجعه ی کشتار زندانیان سیاسی متمرکز کرد و گفت: من مایلم از "حقیقت" کشتار ۶۷ به مثابه نمودی از کشتارهای دهه ۶۰ بپرسم و آن را بر زمینه‌ای معنایی بیان کنم که "حقیقت" مفهوم مرکزی آن است.
محمدرضا نیکفر تفسیر حقوق بشری از این فاجعه  را به عنوان یکی از رایج‌ترین ها در دوره اخیر  مورد توجه قرار داد و گفت:"در تفسیر حقوقی، از حق‌کشی سخن می‌رود، انسان‌هایی قربانی یک نظام کیفری خشن و ناعادلانه شده‌اند، اما خود آنان در این تفسیر چهره چندان مشخصی ندارند. اصلا مهم نیست که چه می‌گفته‌اند، چه می‌خواسته‌اند، برای چه به زندان افتاده‌اند؛ آنان قربانی هستند و به خشن‌ترین شکلی ستم دیده‌اند. آیا این تمامی هویت آنان است؟ آیا آنان "منفعل" صرف بوده‌اند؟ آیا اینان خود حرفی برای گفتن نداشته‌اند؟ در آستانه‌ی دستگیری‌شان، و در دوره‌ی کوتاهی پس از دستگیری و اعدامشان، آنان را با گروهشان می‌شناختیم و هر گروه هویت و حرفی داشت. از این نظر، در آن روزگار "قربانیان" هویت پررنگ‌تری داشته‌اند. اما اکنون چه شده‌اند؟ فقط قربانی‌اند، ساکت، منفعل و ستمدیده مطلق؟!
وی "دگراندیشی" را حقیقت پایه و معیار کشته شدگان برشمرد"دیگر بودگی" و "مخالف" بودن آنان را مورد تاکید قرار داد و گفت:"رفیقانم را به یاد می‌آورم. آنانی که در دهه‌ی ۶۰ کشته شدند، هیچ کدام منفعل نبودند، همه یکپارچه شور و شوق بودند و می‌خواستند نه تنها ایران، که کل جهان را تغییر دهند. آنان مخالف بودند و تعیین‌کننده این است که در این مخالفت،"حق" داشتند.
محمدرضانیکفر با اشاره به چرایی و چگونگی مواجه ی برخی چهره های حکومت با این فاجعه و بازتاب آن در افکار عمومی گفت :"با تبدیل شدن آزادیخواهان به موضوع ترحم است که آیت الله منتظری به مقام قهرمان آزادی رسیده؛ اما او کسی بود که در نهایت درباره اش می‌توانیم بگوییم که انسان دلرحمی بود، از قماش خمینی و گیلانی و لاجوردی نبود. او دلش به رحم آمده بود ولی فکر او بسی دور بود از این که به رسمیت بشناسد حق مخالفت را، حق دگراندیشی را، حقی که قربانیان بر بنیاد آن به مقابله با رژیم برخاسته بودند."
وی نظام را نظام کشتار نامید و گفت:" کشته‌شدگان، از آن روز اول گرفته تا روزهای خونین کهریزک و پس از آن، همه با احتیاط کشته شده‌اند تا هیچ دگراندیشی ابراز وجود نکند. کشتار عارضه نظام نیست، نقص فنی آن نیست.
این پژوهشگر ساکن آلمان در پایان تاکید کرد: "مخالفت خود را در حدی فراتر از ستیزهای جناحی دستگاه ابراز کنید، تا منطق آن را بشناسید. بزرگداشت یاد کشته‌شدگان دهه ۱۳۶۰ بایستی بزرگداشت "دگراندیشی" و "مخالفت" و  همراه با یاد ارج‌گذارانه‌ی کشته‌شدگان باشد. اگر چنین کنیم، به سهم خود مانع از تحریف تاریخ می‌شویم، تحریف تاریخ بدین گونه که گویا آزادی‌خواهی محصول جانبی اصلاح‌طلبی است و کشف ارج دگراندیشی با عصر اصلاح‌طلبی آغاز شده است. اگر حقیقت مرگ در این دهه‌ی سیاه  حق دگراندیشی و مخالفت بوده است، پس یک سنجه‌ی آزادی‌خواهی حقیقی اذعان به این حقیقت است."
"جنبش ضد فراموشی" ضرورت اول است
امیرمعماریان فعال دانشجویی، سخنران بعدی این نشست بود که با تمرکز بر نسبت جنبش دانشجویی با اعدام زندانیان سیاسی ،در دو محور تاثیر اعدام های دهه 1360 بر جنبش دانشجویی آنچه که جنبش دانشجویی  از دهه ی 1360 میداند و می بیند، سخنان خود را بیان کرد.
او در آغاز گفت که حامل پیام خوبی از نسل خود در رابطه با دهه ی سیاه 60 خورشیدی نیست و تاکید کرد: "فاجعه ی پیش رو "فراموشی" نیست  بلکه " ناآگاهی" است. عمده ی زاده شدگان سال های 60 و 70 اساسا نمی دانند در دهه ی 60 به ویژه در سال 1367 چه اتفاقی افتاده است.نسل من کلن با ترمی به نام 67 بیگانه است.
 وی افزود این را نه فقط در مورد دانشجویان عادی  بلکه در مورد فعالان دانشجویی هم میگویم. اگر فرض کنید که طی سال های 1367 به این سوی یکهزار فعال دانشجویی حضورداشته اند از این شمار حتی پنجاه نفر هم نداریم که از سطح به عمق موضوع رفته باشند.
دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی ابهر افزود: اینجاست که سخن گفتن در باره ی موضوع می بخشیم اما فراموش نمیکنیم  به میان می اید در مورد نسل من اینگونه ایست که آنها اصولن نمی دانند که چه را باید فراموش نکند! واصلن نمی داند چه را باید ببخشد؟!
امیرمعماریان با اشاره به جنبش "ضد فراموشی" در آلمان پس از جنگ جهانی دوم ( دهه ی 60 میلادی) گفت در این جنبش نسلی از نسل گذشته ی خود میپرسد در آن سال ها چه اتفال افتاده است؟ پرسشی که به هیچ عنوان در درون خود کسی را متهم نمیکند. این پرسشگری متهم کردن نیست. ما باید پی ببریم چرا با موج اعدام های گروه های مختلف نه تنها واکنش هایی در جامعه شکل نگرفت بلکه بسیاری بی تفاوت و عادی زندگی و کار خود را ادامه دادند.
وی با اشاره به انتخاب روحانی و سابقه ی امنیتی او با طرح این پرسش که" چگونه او میتواند آزادی برای جامعه بیاورد؟" تاکید کرد: تازمانی که "جنبش ضد فراموشی" شروع به کار نکند و دوباره همه ی آن صحنه ها بازسازی و چیده نشوند تا آشکار شود چه بر سر پیشروترین نیروهای فکری جامعه آمد و چگونه شد که جامعه برای رسیدن به آزادی یک چهره ی امنیتی را انتخاب کرد و در کنار خمینی نام حسن روحانی قرارگرفت، همان فردی که آیشمن سال های 60 (مصطفی پورمحمدی) را به عنوان وزیر دادگستری برگزید، متوجه میشویم که جنبش ضد فراموشی ضرورت اول است.
امیر معماریان با بررسی روند تاریخی جنبش دانشجویی در نسبت با سال های شصت، آن دوره را به یک سیاه چاله که همه چیز را بلعید و یا گیتونی که دو نسل را به شکل کامل از هم جدا ساخت، شبیه دانست و گفت : دهه ی 60 پایان تمام دوره ی 80 سال تجربه ی سیاسی است. در تمام سال های پس از 67 دیگر نمیتوان ادعا کرد که جریان چپ در ایران باقی ماند. ما از این دوره به بعد هیچ تشکل چپ را نمیتوانیم سراغ بگیریم. نظام تمام قد برای حذف این جریان بلند شد و ایستاد. روندی که در جنبش دانشجویی آشکارا دیده میشود.
وی  در ادامه با انتقاد جدی از اپوزیسیون ایران و نیز ادبیات حاکم شده بر موضوع اعدام های 67 گفت: متاسفانه مجبور هستم اینجا اعلام کنم اپوزیسیون ایران به شدت نازاست، ما حتی یک کتاب قابل اتکا در مورد اعدام های 60 نداریم. کتابی که اعدام شدگان را به سوژه ی حقوق بشری بدل نکرده باشد. ادبیات غالب هم آنها را به قربانیان و کشته شدگانی تقلبل داده که گویی  مسافران اتوبوسی به دره افتاده اند.
امیرمعماریان تبدیل آزادیخواهان به سوژه ی حقوق بشری را به معنای از گور کشیدن و قتل دوباره ی راه و مرام آنها دانست وگفت: حقوق بشر اساسا خنده دارترین چیزی است که این روزها میتوان در مورد یک کشتار سیاسی طرح کرد؛ آن هم در مورد تک تک انسان هایی که مخیر به ادامه ی راه مبارزه بودند.

دادخواهی بازماندگان را متهم به خشونت طلبی کرده و می کنند
سخنران بعدی مراسم ۲۵مین سالگرد کشتار ۶۷ در کلن فواد تابان روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی بود که در آغاز و پیش از ورود به بحث با اشاره به سخنان امیر معماریان گفت : "برای من اصلن عجیب نیست که نسل امیرمعماریان چیزی از کشتار دهه ۶۰ نمی‌داند و تعجب هم نخواهم کرد نسل بعدی چیزی از کشتار سال ۸۸ نداند. چرا که نظام به عنوان یک حکومت دیکتاتور و مستبد به موضوع تصاحب افکار عمومی به نفع خودش  بسیار حساس است و برای به فراموشی سپردن این وقایع تمام قد و با تمام توان ایستاده است.آنگونه هم که تصور میکنید این امر محدود به وزارت اطلاعات  و چند نهاد و چهره ی امنیتی نیست."
این عضو خانواده ی اعدام شدگان دهه 60 در ادامه افزود: "وقتی ما از دادخواهی صحبت می کنیم، نه قصد داریم طناب دار بر گردن کسی بیاندازیم، نه قصد داریم کسی را در برابر جوخه ی آتش قرار دهیم. نه می خواهیم کشت و کشتار را دامن بزنیم و نه خواهان انتقام جویی و افزودن به کینه ها هستیم. با این حال خواسته ی دادخواهی به طور مرتب از سوی گفتمان هایی که به فراموشی جنایت ۶۷ تمایل دارند به خشونت طلبی و افزودن به چرخه ی خشونت متهم می شود."
وی "دادخواهی" را  طبیعی ترین حق دانست  و در بررسی موانع پیش روی جنبش دادخواهی گفت: "این جنبش با دو مانع اساسی برای دادخواهی نسبت به فاجعه ی کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال 67 و دیگر کشتارهای سیاسی در سی و پنج سال گذشته مواجه است : از یک سوی «حکومت مستبد» که نزدیک شدن به این موضوع را با تمام توان مانع شده و از دیگر سوی یک «جامعه ی خو گرفته به کشتارها» و گفتمان های سیاسی  است که با دامن زدن به این عادت، افکار عمومی را در تسلط خود گرفته اند. "
سردبیر اخبار روز با انتقاد از شعار «می بخشیم اما فراموش نمی کنیم»، آن را متعلق به  گفتمانِ درونِ حاکمیت معرفی کرد که جزیی از حاکمیت و یا حاشیه ی آن است و در فراموشی فاجعه ی سال ۶۷ ذینفع!
فواد تابان ادامه داد: " «می بخشیم» در این جا اساسا یک درخواست نامربوط و بی موقع است. اگر جنایت در جامعه ی ما به رسمیت شناخته شد و جنایتکاران در برابر دادگاه قرار گرفتند آنگاه می توان موضوع بخشش و یا عدم بخشش را مطرح کرد. نه اینک که اصل موضوع انکار میشود.
این فعال سیاسی با انتقاد از اتهام خشونت طلب بودن به جنبش دادخواهی گفت : "ما که امروز در صف نخست مبارزه با اعدام ایستاده ایم،ما که صدای اعتراض به ۱۶۰ اعدام تنها در دو ماهه ی ریاست جمهوری آقای روحانی هستیم به خشونت طلبی متهم شده ایم اما جریان های متهم کننده در قبال این تعداد اعدام آن هم در بیست و پنجمین سالگرد کشتارهای ۶۷، کمترین واکنش ها را نشان داده و یا در مراسم هایی اینچنینی شرکت نمی کنند.
وی با ابراز تاسف گفت موضوع اعدام های سیاسی سال ۶۷ در نزد برخی از نیروها و جریان های سیاسی کشور به وسیله ی بده بستان با حکومت تبدیل شده است به شکلی که شاهد هستیم جریان ها و افرادی که در دوره ی احمدی نژاد امضا جمع می کردند و طرح می دادند تا جمهوری اسلامی ایران را به دلیل انجام آن جنایت به سازمان ملل متحد ببرند و به جرم جنایت علیه بشریت محکوم کنند، امروز سکوت پیشه کرده اند گاه حتی از حضور پورمحمدی ها در کابینه دفاع می کنند تا به ماه عسلشان با دولت تدبیر و امید صدمه ای وارد نیاید.
فواد تابان مصطفی پورمحمدی  را یکی از "برجسته ترین نمادهای خشونت و قتل عام دولتی" در سال ۶۷ معرفی کرد و انتخاب او به عنوان وزیر دادگستری را حامل پیام روشن برای خانواده های قتل عام شدگان سال ۶۷ دانست و افزود: من این پیام را این طور می فهم که سهم ما خاورانی ها از دولت تدبیر و امید همین آقای جلاد است. این انتخاب تکرار  و استمرار جنایت سال ۶۷ است با بستن درب خاوران، با سرکوب و تهدید دائمی مادران و بازماندگان...
این روزنامه نگارو تحلیلگر سیاسی در پایان  گفت علی رغم این نگاه که بیان شد نسل های متاخر نسبت به اعدام های سیاسی دهه شصت ناآگاه و بی تفاوت هستند و من هم آن را میپذیرم اما این را هم تاکید میکنم که: ما نسبت به بیست و پنج سال پیش بسیار پیش آمده ایم. آن کشتارها را دیگر نمی شود انکار کرد. این موفقیتی است که در اساس بر دوش خانواده ها و جریانات سیاسی و اجتماعی چپ پیش رفته است. این دادخواهی قطعا روزی به بار خواهد نشست. همان طور که در آرژانیتن و شیلی و دیگر کشورهای آمریکای لاتین به بار نشسته است. ما برای دادخواهی احتیآج به کمی هوای آزاد و شرایطی مساعد برای حرف زدن داریم و این شرایط را به وجود خواهیم آورد.

استبداد حکومتی و استبداد اجتماعی

کاظم کردوانی پژوهشگر و جامعه شناس ساکن آلمان با اشاره به سخنان بیان شده که بر مبارزه با فراموشی تمرکز داشت، پیش از ورود به سخنان اصلی خود گفت: دو مورد از این کشتار دگراندیشان که در منطقه ی گنبد روی داد و به روایتی نخستین کشتار دگر اندیشان آن هم پیش از سالگرد انقلاب بود را به عنوان سند بیان می کنم. نخست کشتار چهار نفر از مبارزان منطقه ی گنبد در سال 58 یه نام های شیرمحمد درخشنده توماج، حاجی تواب واحدی، عبدالکریم مختومی و حسین جرجانی  و بعد از آن با فاصله ی اندکی ربایش و قتل 4 معتمد منطقه ی گنبد که تنها 3 جسد به دست آمد به نام های ایرانپور، نوشین و قرجه که چون این ها عضو هیچ سازمانی نبودند نامی از آنها برده نمی شود.
وی افزود تمرکز سخنان من بر آسیب شناسی مواجهه ی جامعه با چنین جنایت هولناکی است، باید مشخص کرد چرا اگر جان انسان به عنوان  تنها ارزش مشترک تمامی جوامع بشری است در ایران اینقدر بی‌اهمیت است و به حق انسان در حفظ جانش توجهی نمی‌شود؟
این جامعه شناس دلایل مختلفی  برای این مسئله برشمرد از جمله بی‌خبری مردم که نتیجه نبود آزادی مطبوعات و رسانه‌های مستقل است و نیز نبود آزادی‌های سیاسی و اجتماعی را مورد تاکید فرار داد و گفت:" اما مهم‌ترین دلیلی که می خواهم توجه شما را به آن جلب کنم استبداد دیرپای تاریخی و ریشه دار از زمان باستان تا امروز در این سرزمین و جامعه است. آنکه که حاکم شده خود را حاکم مطلق دارای فره ایزدی دانسته که در مقابل هیچ کس جز خدا پاسخگو نبود و جالب تر اینکه رابطه ی خودش با خدا را هم تنها خود او بود که تعیین میکرد."
 کاظم کردوانی: یکی از دلایل نداشتن بازتاب درخور کشتار مخالفان در بین مردم نهادینه شدن استبداد و تبدیل استبداد حکومتی به استبداد اجتماعی دانست و گفت: "این استبداد حکومتی به استبداد اجتماعی تبدیل شده ،در بطن جامعه و تک تک ذهن های افراد جامعه وجود دارد که این ذهن همیشه در حال بازتولید استبداد درونی شده است. این استبداد بازسازی شده در حکومت هم اثر میگذارد. آنگونه که شاهد هستیم چنین انقلاب بزرگی که قرن ها نظام پادشاهی را کنار میزند اما به یک سال نرسیده استبدادی را تولید و تحویل مامیدهد که بسیار مستبد تر از پیش است.
وی حضور گسترده ی مردم برای تماش مراسم اعدام را به عنوان شاهد مدعا مورد توجه قرار داد و گفت این امر جدیدی نیست از سال های دور جامعه ی ما با این موضع مواجه است و انگونه که در مستند ساخته شده توسط مازیار بهاری ثبت شده،نه تنها جمعیت زیادی برای تماشای اعدام خفاش شب در میدان شهر جمع شده‌اند بلکه بسیاری از جمع حاضر با گالن‌های بنزین و نفت آمده‌ بودند تا او را آتش بزنند. قاتلان بالفطره ای که برای تنبیه قاتل دیگر هجوم آورده بودند.
این استاد دانشگاه سپس با بررسی دو انقلاب بزرگ قرن معاصر ایران یعنی انقلاب مشروطه و انقلاب 57 تبار شناسی اجتماعی و گفتمان آنها را مورد بررسی قرار داد گفت: در انقلاب مشروطه علی رغم اینکه تعداد بسیار اندکی روشنفکر در ایران میتوان سراغ گرفت این گروه اندک موفق شد رهبری فکری مشروطه را بر دست گیرد. اما گفتمان تولید شده در انقلاب 57 امری دیگر بود. امری که در در کل مقابله با تجدد و غرب حاکم میشود. نتیجه ی این روند این میشود که مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر اصلن وجود ندارد.
کاظم کردوانی با بررسی تاریخی مقاطعی که به دلیل خلا قدرت در ایران آزادی نسبی ایجاد شد و به تعبییر او جامعه اندکی نفس کشیدگفت: در این 107 سال آن هم به شکل پراکنده می توان ادعاکرد در ایران حدود سی سال جامعه نفس کشید نه اینکه شاهد آزادی باشد.
عضو موسس کمیته ی پیگیری قتل های زنجیره ای  با اشاره به آزادی نسبی مطبوعات در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی گفت : در این دوران و در رابطه با کشتار زندانیان سیاسی سال های شصت هم به دلایل مشخص هیچ اشاره ای را نمیتوان به موضوع شاهد بود. و علی رغم جنبه های مثبت مطبوعات ایران در آن دوران اما باید بدانیم که در خصوص اعدام زندانیان سیاسی سکوت کامل حاکم است. در مثال دیگر یعنی همین قتل های زنجیره ای و افشاگری آن که مطبوعات اصلاحات نقش داشتند شاهد هستیم که جریانات سیاسی طیف اصلاح طلبان  کاملن سکوت کردند و فاصله گرفتند و حتی در مراسم ختم آنها شرکت نکردند.
کاظم کردوانی ضمن نقد فرهنگ حاکم بر جامعه و تاکید بر این موضوع که این رفتار نتیجه استبداد ریشه دوانده در بطن جامعه است گفت : "علاقه‌مندی به مردم با تبعیت از آنان فرق دارد و ما نباید تابع مردم باشیم. ما هرگز علیه این مردم و جامعه هم نیستیم. اما نمیتوان از آنها تبعیت کرد.

دادخواهی برای پرهیز از تکرار خشونت
ایراندخت انصاری یکی از زندانیان سیاسی دهه ی شصت وکسی که  همسر و دوبرادر او در جریان کشتار های سال های شصت جان خود را در راه آزادی فدا کردند،آخرین سخنران این مراسم بود و با اشاره به سخنان بیان شده موضوع آگاه کردن نسل های بعد و جذب آنها به جنبش دادخواهی و حقیقت یابی را مورد تاکید قرار داد و گفت: "ما در این نشست ها مویه و مرثیه سر نمیدهیم همه ی توان خود را برای زنده نگاه داشتن یاد و راه آنها به کار میگیریم و امروزه باید بیش از پیش بر موضوع حقیقت یابی تاکید کنیم."
وی دادخواهی های خانواده ها و جامعه در قبال کشتار های سال های شصت را نه به قصد انتقام جویی شخصی که امری مهم در تعین تکلیف نسبت  جامعه با خشونت ارزیابی کرد و گفت: وجدان عمومی جامعه نمی تواند و نباید در قبال این فاجعه و کشتار سکوت کند.
این عضو جنبش دادخواهی خانواده های اعدام شدگان سیاسی وقایع و دادگاه های نخستین پس از انقلاب را مورد اشاره قرار داد و گفت : اگر دادگاه‌های اول انقلاب برای محاکمه سران رژیم پهلوی با عدالت برگزار می‌شد شاید جمهوری اسلامی نمی‌توانست چند سال بعد به راحتی دست به چنین کشتاری بزند.
خانم انصاری در پاسخ به  انتقادات برخی که معتقدند جنبش دادخواهی چرخه خشونت را به حرکت درآورده است گفت: "جنبش حقیقت‌یابی و دادخواهی برای جلوگیری از تکرار چرخه خشونت در ایران بسیار حیاتی است،اتفاقا دادخواهی وسیله‌ای‌ست برای اینکه جامعه ایران بتواند با خشونت تعیین تکلیف کند."
وی همچنین با رد این دیدگاه که جامعه بسیار بی خبر و بی تفاوت است گفت:اگر این جامعه و نسل های بعد بی خبر و بی تفاوت بودند دانشجوی جوان در انتخابات 1388 از میرحسین موسوی نسبت او با کشتار ها و اعدام های آن سال ها را نمی پرسید و او را وادار به موضع گیری نمیکرد. جامعه اگاه است و حساس.

آن سال های سیاه ستم

در بخش پایانی این نشست "منیر فرهودی" همسر "مهرداد پاکزاد" که در پنجم تیرماه سال ۱۳۶۴ اعدام شد خاطرات خود از بازداشت همسر و سختی ها و دشواری هایی که بر او و فرزندش روا شد و نهایتا چگونگی دریافت خبر اعدام این جوان دلیر را برای جمع بیان کرد که جمع پر شمار در نشست را بسیار تحت تاثیر قرار داد. وی دست نوشته های زندانی و جانباخته ی سیاسی سال های 60 که در تمام این سال ها با خود همراه دارد را نشان داد و گفت تا جان در بدن دارم به دنبال حقیقت این جنایت خواهم بود.
خاطره معینی، خواهر هبت‌الله معینی، که در سال ۶۷ اعدام شد، متنی کلاسیک را با عنوان "روبان قرمز و گل هاي پريشان در خاك" که خاطرات بازگو کننده از همه ی سال های فشار بر خانواده ها در خاوران بود ارایه کرد و گفت: این قصه نیست،روایت گوشه ای از درد و رنج خانواده هاست ، این روايتي است از لحظات سختی که بر مادرانمان، "مادران خاوران" گذشت .
او که خود از برگزارکنندگان مراسم و متاثر از خاطرات منیر فرهودی بود با صدایی رسا و استوار خطاب به جمع گفت: ميخواهم از خاوران بگويم آری از آن تكه زمين كوچك كه لعنت آباد آنان و عشق آباد ماست، بيست و پنج سال پيش كه نه بلكه سي پنج سال پيش آغاز كردند ، نسل كشي آرام و خزنده ، خشم و كينه اشان را حتي اعدام و حذف فيزيكي فرو ننشاند، آنان را در ٧٠ كيلومتري جاده خراسان در جاي دور دست و بخيال خود دست نيافتني درخاك كردند، از سال شصت خاوران را با در خاك كردن سعيد سلطانپور ها و اصغر جزائري ها گلزار كردند. در سال ٦٧ ديگر كندن قبرهاي تكي كفايت كشتار شان را نكرد و در کمتر از چند روز در آنجا كانال كنده و شبانه  جوانان وبه خون غلطیده ی ایران رامدفون ساختنند. هزاران انسان پاک و ازادیخواه راستین را.
خاطره معینی فرزند زنده یاد مادر معینی در ادامه گفت : گلزار خاوران تنها گورستان جمعي نيست بلكه شناخته ترين آنهاست آنهم به همت كساني كه متاسفانه تعداد زيادي از آنها ما را ترك كرده اند و مسئوليت بزرگي بر دوش ما نهادند تا از آن تا روز دادخواهي پاسداري كنيم. کسانی که به جرات در تمام این سال ها نه برای مراسم های معمول و سنتی که  بلکه برای حفظ خاوران به هر قیمتی که شده و  علیرغم کتک زدن و بازداشت ها ، توهین و تحقیرها در خاوران حاضر شدند و با تلاش و همت مادران ، پدران، همسران، فرزندان و خانواده های جانباختگان بود که "خاوران" تبدیل به سندی جهانی شد تا دنیا از نسل کشی بی سابقه در ایران آگاه شود. #



بررسی شکل های مختلف نقض گسترده ی آزادی بیان در ایران

فرشید فاریابی / ژنو : به گزارش کارزار نقض حقوق بشر در ایران، بعد از ظهر دوشنبه  سوم ژوئن 2013 چهارمین رویداد جانبی شورای حقوق بشر ملل متحد در ژنو با عنوان "نقض آزادی بیان در آستانه ی یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری" با شرکت 5 سخنران و با اداره ی نماینده کارزار افشای نقض حقوق بشر در ایران برگزار شد.
محمدجاویدگوانی(چپ)

محمد جاوید گوانی در ابتدای رویداد ضمن خوش آمد گویی به شرکت کنندگان توضیح داد که پخش زنده ی تلویزیونی این برنامه در بخش بررسی مشکلات مستند سازان متوقف خواهد شد و دلیل این امر را تاکید فیلم ساز به دلیل ناتمام بودن پروژه و در دست تولید بودن آن اعلام کرد.
انسداد و انحصار ارتباطات و اینترنت، مشکلات و مخاطرات مستند سازان، رادیو و تلویزیون به عنوان ابزار سرکوب، ساختار انتخابات غیر دموکراتیک در جمهوری اسلامی ایران محور های مورد بحث بود.
رویداد جانبی مورد اشاره که گزارش آن را می خوانید به دلیل حضور  فرانک لارو(Frank La Rue) گزارشگر ویژه ی آزادی بیان و انتشار گزارش نقض آزادی بیان از سوی وی که موضعگیری رسمی  سازمان سودویند (Südwind) و کارزار افشای نقض آزادی بیان در ایران را در پی داشت در این روز برگزار شد که مورد استقبال نمایندگان سازمان های مردم نهاد از سایر نقاط جهان قرار گرفت.
در این موضعگیری سرکوب و فشار وارد بر رسانه های گروهی در ایران، توقیف روزنامه ها، سانسور شدید در همه ی حوزه ها،بازداشت روزنامه نگاران، ارسال پارازیت بر روی امواج ماهواره ای رسانه های جهانی، نقش آشکار صدا و سیما در سرکوب و شکنجه ی روزنامه نگاران و منتقدان رژیم و تهیه و پخش اعترافات اجباری تلویزیونی مورد تاکید قرار گرفت.
همچنین درآغاز  این نشست و پیش از ورود به دستور اصلی "زینب پیغمبر زاده" از اعضای کمپین حق تحصیل  موضوع تبعیض جنسیتی در حق تحصیل را مورد بررسی قرار داد که در ادامه ی گزارش درج شده است.
انحصار و انسداد زیر ساخت های ارتباطات و انترنت در جمهوری اسلامی

محمود تجلی مهر کارشناس ارشد مخابرات و زیرساخت های اینترنتی در مورد فعالیت های جمهوری اسلامی برای محدود سازی و کنترل دسترسی مردم ایران به اینترنت و جاسوسی در مورد شهروندان و نقش شرکت های بین المللی سازنده تجهیزات مخابراتی در فروش سیستم های پیچیده و انتقال دانش و فناوری های لازم به سازمان های امنیتی دیدگاه های خود را بیان کرد.
او بیان داشت: "جمهوری اسلامی همیشه تلاش برای محدود کردن، فیلتر و یا قطع کامل دسترسی آزاد به اینترنت را برای شهروندان ایرانی دنبال کرده و امروزه  آنها بطور حرفه ای با متمرکز سازی سیستم های فیلترینگ صدها هزار وب سایت را در لیست سیاه قرار داده اند.
محمودتجلی مهر که به عنوان مدیر پروژه های زیر ساخت اینترنتی و مخابراتی در کشور های مختلف فعالیت می کند ضمن تشریح وضعیت اینترنت کنونی در ایران و مقایسه ی آن با استانداردهای جهانی تصریح کرد: «با محدود سازی پهنای باند اینترنت از سوی رژیم جمهوری اسلامی ایران، مردم از پای ننشسته اند؛ اما تلاش برای عبور از این محدودیت ها و استفاده از نرم افزار های مختلف فیلتر شکن 30 درصد از پهنای باند محدود موجود را نیز از کاهش می دهد و خود عاملی بر محدودیت بیشتر می گردد».
این کارشناس زیرساخت های مخابراتی  ساکن آلمان افزود:«بررسی ها نشان میدهد که دولت جمهوری اسلامی در محدود سازی دسترسی آزاد شهروندان به اینترنت با وجود تلاش فراوان و صرف هزینه و به کار گیری نیروی قابل توجه و گسترش سیستم های فیلترینگ ناموفق بوده است.به طوری که در جریان رویدادهای سال 2009 شاهد ارسال اخبار، ویدئو ها و عکس های این رویدادها از سوی شهروند-خبرنگاران به جهان بودیم».
وی با اشاره به سیستم های مخابراتی موبایل گفت:«در عرصه تلفن های همراه افزون بر محدودیت های اعمال شده بر دسترسی شهروندان به اینترنت، جمهوری اسلامی با به کار گیری سرویس ردیابی تلفن (LBS) همراه تلاش برای ردیابی شهروندان، فعالان اجتماعی دارد که این تکنولوژی را به عنوان ابزار سرکوب به کار می برد اما همانگونه که می دانید این سرویس در کشورهای دیگر به عنوان یک سرویس خوب در خدمت شهروندان است و مشکلات بسیاری را در جهان مدن برطرف می کند» .
محمود تجلی مهر با اشاره به موضوع تحریم ها گفت :«در اینجا قابل توجه است که تجهیرات لازم برای فیلترینگ و یا جاسوسی شهروندان در زمره تجهیزات استاندارد مخابراتی نیستند، تحریم و نبود آنها هیچ گونه اخلال برای خدمات مخابراتی که لازمه ی توسعه ی جوامع هستند وارد نمی آوردو نیز توجه کنید که  ایران قادر به تولید این گونه تجهیزات بسیار پیشرفته و پیچیده نیست و وابستگی شدیدی به کشور های پیشرفته دارد.
وی افزود:« در سال 2009 پس از آن که شرکت های اروپایی و آمریکایی برای فروش این گونه تجهیزات به رژیم ایران مورد انتقاد قرار گرفته و فعالیت هار خود را در ایران محدود کردند، شرکت های چینی چون هواوی و ZTE از فرصت استفاده کرده، جای شرکت های اروپایی و آمریکایی را گرفتند. آنها نه تنها این تجهیزات را در اختیار ایران می گذارند، بلکه کارشناسان آنها در راه اندازی و نگهداری این تجهیزات به همراه نیروهای امنیتی شرکت دارند و از این رو تبدیل به مشاوران دیکتاتور شده اند».
محمود تجلی مهر در پایان خطاب به شورای حقوق بشر ملل متحد تاکیدکرد:« تحریم تجهیزات سرکوب که نقشی در توسعه ی شبکه های مخابراتی ندارند و درگروه ابزارهای امنیتی هستند امری جدی است و نیاز به توجه جامعه جهانی دارد. کشورهای تولید کننده این تجهیزات باید صدور آنها از سوی شرکت ها خود را مشروط کسب اجازه از دولت هایشان سازند».

رادیو وتلویزیون در ایران : ابزار سرکوب

فرشید فاریابی کارشناس ارتباطات و خبر رادیو تلویزیون سخنران بعدی بود که رادیو و تلویزیون در ایران را بزرگترین سازمان اقتصادی و رسانه ای در انحصار حاکمیت معرفی کرد و با بیان تجربیان مشخص خود، گفت:«این رسانه به شکل امنیتی اداره می شود و علاوه بر تبدیل شدن به دستگاه تبلیفات سیاسی به ابزار سرکوب، تغییر ماهیت داده است».
این دانش آموخته ی ارتباطات افزود:«در درون سازمان رادیو و تلویزیون ( صدا و سیمای جمهوری اسلامی) کارکنان به ویژه کارکنان حوزه های محتوایی ، خبری ، برنامه سازان و نویسندگان در یک  فضای خفقان امنیتی  و ایدئولوژیک به کار مشغول هستند و واحد های امنیتی در شکل های گوناگون فعالیت های کارکنان را زیر نظر دقیق دارند».
 وی تاکید کرد: «صدها روزنامه نگار، فیلم ساز، نویسنده، پژوهشگر، مجری،کارگردان، تهیه کننده و ده ها عنوان شغلی دیگر در این سازمان تهدید و اخراج شده و می شوند اما باکمال تاسف به دلیل بدنامی "صدا وسیما" این قربانیان خاموش به ندرت مورد توجه نهاد های حقوق بشری قرار می گیرند».
فرشید فاریابی با اشاره به ساختار این رسانه،روند انحصار و انسداد در صدا و سیما را در سه بخش "سانسور و دروغ پردازی"، "تبلیغات سیاسی – ایدئولوژیک"  و " سرکوب و اختناق" دسته بندی کرد و افزود :« سازمان های امنیتی و قضایی در هرچه قوی تر کردن فضای امنیتی این دستگاه عظیم تبلیغاتِ سیاسی و  ایدئولوژیک کوشش می کنند و درمقابل از این رسانه به عنوان ابزار سرکوب در کشور استفاده می کنند».
وی  در بررسی فعالیت های برون مرزی صدا وسیما گفت : «این سازمان همچنین روند سرکوب، سانسور و اختناق را به حوزه های فرا مرزی نیز کشانده است. بازوهای رسانه ای این سازمان از جمله "پرس تی وی" و گروه شبکه های رادیو و تلویزیونی معاونت برون مرزی این سازمان  اگر چه در ظاهر تلاش میکنند اصول حرفه ای را رعایت کنند اما در باطن با اندک دقت متوجه چگونگی کار ضد رسانه ای و ضد آزادی بیان آنها می شویم». 
کارشناس سابق صدا و سیما موضوع ارسال پارازیت بر امواج ماهواره ای را مورد توجه قرار داد و گفت : «پرسش اساسی در اینجا تکنولوژی های پیشرفته ای است که از سوی کشور های جهان در اختیار این دستگاه سرکوب و دشمن آزادی بیان قرار گرفته و می گیرد و به جرات می توان گفت که صدا و سیما بدون پشتیبانی فنی  و تکنولوژیک جهان پیشرفته، امکان اجرایی کردن چنین سرکوب و اختناق گسترده ای را نداشت».
وی در پایان با اشاره به تعداد قابل توجه روزنامه و نشریه  توقیف شده، روزنامه نگاران زندانی و ترک وطن گفته، اعترافات اجباری ، ارسال پارازیت و ... گزارشگر ویژه ی آزادی بیان سازمان ملل را خطاب قرار داد و گفت : «آیا وقت آن نرسیده که تحریم های  طراحی شده علیه رژیم ایران هوشمندانه تر و با مطالعه تر صورت گیرد تا به جای زمین گیر کردن مردم آزادی خواه دستگاه های سرکوب رژیم از جمله رادیو و تلویزیون با کارنامه ی سیاه سرکوب و سانسور و اختناق هدف قرار گیرند؟!»
آزادی بیان و مشکلات مستند سازان در ایران
محمد علی شیرزادی مستند ساز و کارگردان در سخنان خود بخش هایی از چند مستند تولید شده و در دست تولید خود را به همراه پشت صحنه هایی از تلاش گروه فیلسازش هنگام ضبط تصاویر پخش و توضیحاتی را در بین برنامه ارایه کرد که با استقبال شرکت کنندگان مواجه شد.
وی در آغاز توجه حاضران را به فشار های موجود جلب کرد و گفت:« هم اکنون که ما در اینجا با هم گفتگو میکنیم در ایران 25 مستند ساز تحت تعقیب و بازداشت قرار گرفته و با اتهامات سنگین از جمله تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی، کسب مال نامشروع و همکاری با شبکه های معاند  روبه رو هستند».
محمد علی شیرزادی به عنوان شاهد زنده ی مشکلات افزود: من خود دو بار باز داشت شدم  که بار نخست برای ساخت مستند هنر زیر زمینی در ایران با درخواست حکم اعدام مواجه شدم  اگر چه این حکم در دادگاه بدوی به ده سال کاهش یافت و مراحل بعدی را طی کرد اما این احکام نشان دهنده ی شدت برخورد در حوزه ی سینما و مستند سازی در ایران را نشان می دهد».
این مستند ساز بار دوم در سال 2009 و جریان اعتراضات موسوم به جنبش سبز دستگیر و پس از بازجویی های بسیار و تحمل 7 ماه سلول انفرادی با اتهام جاسوسی برای شبکه های معاند به سه سال حبس محکوم شد.
تبعیض جنسیتی و حق تحصیل
زینب پیغمبر زاده(وسط) از کمپین حق تحصیل
زینب پیغمبر زاده نخستین سخنران این رویداد بود که موضوع "اشکال گوناگون تبعیض تحصیلی و جنسیتی" را بررسی کرد و ضمن تشریح ساختار و چگونگی همکاری با کمپین حق تحصیل تاکید کرد:«از دانشجویان خواسته ایم با فرستادن مدارک محرومیت از تحصیل خود به پروژه مستندسازی محرومیت از تحصیل یاری رسانند.  ما (کمپین حق تحصیل) سعی داریم دانشجویان را با حقوق قانونی آشنا کنیم و به دانشجویانی که مورد فشار کمیته های انضباطی یا نهادهای امنیتی قرار گرفته اند خدمات حقوقی ارائه کنیم».
این کنشگر حقوق بشر ضمن بر شمردن تاریخچه ای از نقض حق تحصیل در ایران در پیش و پس از انقلاب 57 تا امروز گفت : «پس از انقلاب اسلامی اعتقادات مذهبی، پوشش و برقراری رابطه با جنس مخالف نیز به فهرست اتهاماتی که می توانند مانع ادامه تحصیل افراد شوند اضافه شدو علاوه بر این دسترسی زنان ایرانی  به تحصیل همواره به دلیل جنسیت شان به صورت سازمان یافته محدود شده است».
وی با تمرکز بر تبعیض جنسیتی و بررسی روند این نقض آشکار حقوق بشر گفت :«با افزایش نسبت دانشجویان دختر از سال 1377 به بعد، برخی مقامات وزارت علوم و سازمان سنجش بارها خواستار اجرای طرح سهمیه بندی جنسیتی شدند که بار دیگر در آخرین سال های دولت اصلاحات در سال 1382 توسط سازمان سنجش سهمیه بندی جنسیتی در رشته های پزشکی و برخی رشته های مهندسی،  دوباره مطرح و در کنکور سال 1383 اعمال شد».
عضو کمپین حق تحصیل با اشاره به طرح سهمیه بندی در مجلس هفتم که از سوی نمایندگان مجلس دنبال شد و نیز محدود کردن پذیرش دختران دانشجو به شهر های نزدیک محل سکونت، افزود :«در سال تحصیلی 92-91 زنان از تحصیل دولتی و رایگان در بسیاری از رشته های دانشگاهی در مقطع کارشناسی محروم شده اند که جزئیات آن در منابع مختلف از جمله بروشور کمپین حق تحصیل قابل دسترسی است».
زینب پیغمبر زاده با اشاره به محرومیت و تبعیض اعمال شده نسبت به زنان در حوزه ی بورس و ادامه ی تحصیل آنها در  خارج از کشور گفت: «بعد از انقلاب 57  دختران در زمینه دریافت بورس های تحصیلی دولتی برای تحصیل در خارج از کشور، با تبعیض روبرو بوده اند و تنها در صورت تاهل امکان بهره مندی از این تسهیلات را دارند و نیز به تازگی قانونی در مجلس در حال بررسی است که بر اساس آنان دختران مجرد برای دریافت گذرنامه نیازمند اجازه پدر خواهند بود. این قانون می تواند ادامه تحصیل یا حتی شرکت در سمینارهای علمی در خارج از کشور را برای دختران دشوارتر سازد».
ساختار انتخابات در جمهوری اسلامی ناقض حقوق انسانی است

دکتر حسن مکارمی استاد دانشگاه سوربن سخنرانی خود را با موضوع نگاه ساختاری به نقض حقوق بشر در روند انتخابات غیر دموکراتیک ایران به رویداد جانبی شورای حقوق بشر ارایه کرد.
وی با استناد به متن آخرین گزارش نقض حقوق بشر "شیرین عبادی" تاکید کرد :«انتخابات پیش روی همچون دیگر انتخابات پیشین مطابق قوانین بین المللی نیست که این امر ناشی از  سه عامل اصلی "بنیانگذار جمهوری اسلامی"، "رهبر انقلاب اسلامی" و "شورای نگهبان" است».
این پژوهشگر علوم انسانی مواد 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر و ۲۵ میثاق بین المللی حقوق شهروندی را مورد توجه قرار داد و افزود: این دو ماده به راحتی ما را به سمت و سوی پنج اصل اجرائی هر انتخابات می برد که  نقض هر کدام سلامت انتخابات را زیر سوال خواهد برد، از جمله حق انتخاب کردن و انتخاب شدن است.
حسن مکارمی با بررسی پیشینه ی رفتار های انتخاباتی از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی به انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 در ایران اشاره کرد و گفت: «در سال ۲۰۰۹ با تقلب گسترده و همه جانبه در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری  رهبر جمهوری اسلامی، در فردای انتخابات نتیجه را اعلام کرد و با این عمل خود، بر خلاف قانون اساسی، کارکرد شورای نگهبان را هم زیر پا گذاشت».
وی با تحلیل گفتمان حاکمیت در باره ی انتخابات و ارایه ی مستندات سخنان بیان شده از سوی کارگزاران جمهوری اسلامی تاکید کرد : مقام ریاست جمهوری در عمل مورد بی توجهی عمیق قرار دارد و به یک سمت تشریفاتی بدل شده است .
حسن مکارمی در تحلیل ساختار اجتماعی انتخابات در ایدان نتیجه گرفت : «پایه ی"نمایندگی" در فرهنگ ما تا سالهای ۱۹۶۲،به شکل سنتی بر دوش سه هرم فرماندهی، اربابی و معممین بوده و پس از سال ۱۹۷۹ معممین که خود را نماینده طبیعی آسمان و زمین می دانند ، مانع هر نوع انتخابات نمایندگان واقعی مردم شده اند».